کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری

    چه خوش است این صبوری چه کنم نمی‌گذاری

    سر این خدای داند که مرا چه می‌دواند

    تو چه دانی ای دل آخر تو بر این چه دست داری

    به شکارگاه بنگر که زبون شدند شیران

    تو کجا گریزی آخر که چنین زبون شکاری

    تو از او نمی‌گریزی تو بدو همی‌گریزی

    غلطی غلط از آنی که میان این غباری

    ز شه ار خبر نداری که همی‌کند شکارت

    بنگر تو لحظه لحظه که شکار بی‌قراری

    چو به ترس هر کسی را طرفی همی‌دواند

    اگر او محیط نبود ز کجاست ترسگاری

    ز کسی است ترس لابد که ز خود کسی نترسد

    همه را مخوف دیدی جز از این همه‌ست باری

    به هلاک می‌دواند به خلاص می‌دواند

    به از این نباشد ای جان که تو دل بدو سپاری

    بنمایمت سپردن دل اگر دلم بخواهد

    دل خود بدو سپردم هم از او طلب تو یاری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha