مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۹: تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری چه خوش است این صبوری چه کنم نمی گذاری سر این خدای داند که مرا چه می دواند تو چه دانی ای دل آخر تو بر این چه دست داری به شکارگاه بنگر که زبون شدند شیران تو کجا گریزی آخر که چنین زبون شکاری تو از او نمی گریزی تو بدو همی گریزی غلطی غلط از آنی که میان این غباری ز شه ار خبر نداری که همی کند شکارت بنگر تو لحظه لحظه که شکار بی قراری چو به ترس هر کسی را طرفی همی دواند اگر او محیط نبود ز کجاست ترسگاری ز کسی است ترس لابد که ز خود کسی نترسد همه را مخوف دیدی جز از این همه ست باری به هلاک می دواند به خلاص می دواند به از این نباشد ای جان که تو دل بدو سپاری بنمایمت سپردن دل اگر دلم بخواهد دل خود بدو سپردم هم از او طلب تو یاری مولانا بلخی