کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چرا ز اندیشه ای بیچاره گشتی

    فرورفتی به خود غمخواره گشتی

    تو را من پاره پاره جمع کردم

    چرا از وسوسه صدپاره گشتی

    ز دارالملک عشقم رخت بردی

    در این غربت چنین آواره گشتی

    زمین را بهر تو گهواره کردم

    فسرده تخته گهواره گشتی

    روان کردم ز سنگت آب حیوان

    به سوی خشک رفتی خاره گشتی

    تویی فرزند جان کار تو عشق است

    چرا رفتی تو و هرکاره گشتی

    از آن خانه که تو صد زخم خوردی

    به گرد آن در و درساره گشتی

    در آن خانه که صد حلوا چشیدی

    نگشتی مطمئن اماره گشتی

    خمش کن گفت هشیاریت آرد

    نه مست غمزه خماره گشتی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha