کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری

    اگر مه را جفا گویم بجنبان سر بگو آری

    مرا بر تخت خود بنشان دوزانو پیش من بنشین

    مرا سلطان کن و می‌دو به پیشم چون سلحداری

    شها شیری تو من روبه تو من شو یک زمان من تو

    چو روبه شیرگیر آید جهان گوید خوش اشکاری

    چنان نادر خداوندی ز نادر خسروی آید

    که بخشد تاج و تخت خود مگر چون تو کلهداری

    ز بس احسان که فرمودی چنانم آرزو آمد

    که موسی چون سخن بشنود در می‌خواست دیداری

    یکی کف خاک بستان شد یکی کف خاک بستانبان

    که زنده می‌شود زین لطف هر خاکی و مرداری

    تو خود بی‌تخت سلطانی و بی‌خاتم سلیمانی

    تو ماهی وین فلک پیشت یکی طشت نگوساری

    کی باشد عقل کل پیشت یکی طفلی نوآموزی

    چه دارد با کمال تو به جز ریشی و دستاری

    گلیم موسی و هارون به از مال و زر قارون

    چرا شاید که بفروشی تو دیداری به دیناری

    مرا باری بحمدالله چه قرص مه چه برگ که

    ز مستی خود نمی‌دانم یکی جو را ز قنطاری

    سر عالم نمی‌دارم بیار آن جام خمارم

    ز هست خویش بیزارم چه باشد هست من باری

    سگ کهفی که مجنون شد ز شیر شرزه افزون شد

    خمش کردم که سرمستم نباید بسکلد تاری

    بهل ای دل چو بینایی سخن گویی و رعنایی

    هلا بگذار تا یابی از این اطلس کلهواری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha