کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی

    بدین حالم که می‌بینی وزان نالم که می‌دانی

    ورای کفر و ایمانی و مرکب تند می‌رانی

    چه بس بی‌باک سلطانی همین می‌کن که تو آنی

    یکی بازآ به ما بگذر به بیشه جان‌ها بنگر

    درختان بین ز خون تر به شکل شاخ مرجانی

    شنودی تو که یک خامی ز مردان می‌برد نامی

    نمی‌ترسد که خودکامی نهد داغش به پیشانی

    مشو تو منکر پاکان بترس از زخم بی‌باکان

    که صبر جان غمناکان تو را فانی کند فانی

    تو باخویشی به بی‌خویشان مپیچ ای خصم درویشان

    مزن تو پنجه با ایشان به دستانی که نتوانی

    که شمس الدین تبریزی به جان بخشی و خون ریزی

    ز آتش برکند تیزی به قدرت‌های ربانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha