کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو بی گه آمدی باری درآ مردانه‌ای ساقی

    بپیما پنج پیمانه به یک پیمانه‌ای ساقی

    ز جام باده عرشی حصار فرش ویران کن

    پس آنگه گنج باقی بین در این ویرانه‌ای ساقی

    اگر من بشکنم جامی و یا مجلس بشورانم

    مگیر از من منم بی‌دل تویی فرزانه‌ای ساقی

    چو باشد شیشه روحانی ببین باده چه سان باشد

    بگویم از کی می‌ترسم تویی در خانه‌ای ساقی

    در آب و گل بنه پایی که جان آب است و تن چون گل

    جدا کن آب را از گل چو کاه از دانه‌ای ساقی

    ز آب و گل بود این جا عمارت‌های کاشانه

    خلل از آب و گل باشد در این کاشانه‌ای ساقی

    زهی شمشیر پرگوهر که نامش باده و ساغر

    تویی حیدر ببر زوتر سر بیگانه‌ای ساقی

    یکی سر نیست عاشق را که ببریدی و آسودی

    ببر هر دم سر این شمع فراشانه‌ای ساقی

    نمی‌تانم سخن گفتن به هشیاری خرابم کن

    از آن جام سخن بخش لطیف افسانه‌ای ساقی

    سقاهم ربهم گاهی کند دیوانه را عاقل

    گهی باشد که عاقل را کند دیوانه‌ای ساقی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha