مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۵۰۵: چو بی گه آمدی باری درآ مردانهای ساقی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو بی گه آمدی باری درآ مردانه ای ساقی بپیما پنج پیمانه به یک پیمانه ای ساقی ز جام باده عرشی حصار فرش ویران کن پس آنگه گنج باقی بین در این ویرانه ای ساقی اگر من بشکنم جامی و یا مجلس بشورانم مگیر از من منم بی دل تویی فرزانه ای ساقی چو باشد شیشه روحانی ببین باده چه سان باشد بگویم از کی می ترسم تویی در خانه ای ساقی در آب و گل بنه پایی که جان آب است و تن چون گل جدا کن آب را از گل چو کاه از دانه ای ساقی ز آب و گل بود این جا عمارت های کاشانه خلل از آب و گل باشد در این کاشانه ای ساقی زهی شمشیر پرگوهر که نامش باده و ساغر تویی حیدر ببر زوتر سر بیگانه ای ساقی یکی سر نیست عاشق را که ببریدی و آسودی ببر هر دم سر این شمع فراشانه ای ساقی نمی تانم سخن گفتن به هشیاری خرابم کن از آن جام سخن بخش لطیف افسانه ای ساقی سقاهم ربهم گاهی کند دیوانه را عاقل گهی باشد که عاقل را کند دیوانه ای ساقی مولانا بلخی