مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۰۶: ناموس مکن پیش آ ای عاشق بیچاره
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ناموس مکن پیش آ ای عاشق بیچاره تا مرد نظر باشی نی مردم نظاره ای عاشق الاهو ز استاره بگیر این خو خورشید چو درتابد فانی شود استاره آن ها که قوی دستند دست تو چرا بستند زیرا تو کنون طفلی وین عالم گهواره چون در سخن ها سفت و الارض مهادا گفت ای میخ زمین گشته وز شهر دل آواره ای بنده شیر تن هستی تو اسیر تن دندان خرد بنما نعمت خور همواره تا طفل بود سلطان دایه کندش زندان تا شیر خورد ز ایشان نبود شه میخواره از سنگ سبو ترسد اما چو شود چشمه هر لحظه سبو آید تازان به سوی خاره گوید که اگر زین پس او بشکندم شادم جان داد مرا آبش یک باره و صد باره گر در ره او مردم هم زنده بدو گردم خود پاره دهم او را تا او کندم پاره مولانا بلخی