به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بانکی عجب از آسمان در میرسد هر ساعتی
مینشنود آن بانگ را الا که صاحب حالتی
ای سر فروبرده چو خر زین آب و سبزه بس مچر
یک لحظهای بالا نگر تا بوک بینی آیتی
ساقی در این آخرزمان بگشاد خم آسمان
از روح او را لشکری وز راح او را رایتی
کو شیرمردی در جهان تا شیرگیر او شود
شاه و فتی باید شدن تا باده نوشی یا فتی
بیچاره گوش مشترک کو نشنود بانگ فلک
بیچاره جان بیمزه کز حق ندارد راحتی
آخر چه باشد گر شبی از جان برآری یاربی
بیرون جهی از گور تن و اندرروی در ساحتی
از پا گشایی ریسمان تا برپری بر آسمان
چون آسمان ایمن شوی از هر شکست و آفتی
از جان برآری یک سری ایمن ز شمشیر اجل
باغی درآیی کاندر او نبود خزان را غارتی
خامش کنم خامش کنم تا عشق گوید شرح خود
شرحی خوشی جان پروری کان را نباشد غایتی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.