به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای دل سرگشته شده در طلب یاوه روی
چند بگفتم که مده دل به کسی بیگروی
بر سر شطرنج بتی جامه کنی کیسه بری
با چو منی ساده دلی خیره سری خیره شوی
برد همه رخت مرا نیست مرا برگ کهی
آنک ز گنج زر او من نرسیدم به جوی
تا بخورد تا ببرد جان مرا عشق کهن
آن کهنی کو دهدم هر نفسی جان نوی
آن کهنی نوصفتی همچو خدا بیجهتی
خوش گهری خوش نظری خوش خبری خوش شنوی
خرمن گل گشت جهان از رخت ای سرو روان
دشمن تو جو دروی یار تو گندم دروی
جذب کن ای بادصفت آب وجود همه را
برکش خورشیدصفت شبنمهای رازگوی
ای تو چو خورشید ولی نی چو تفش داغ کنی
ای چو صبا بالطفی نی چو صبا خیره دوی
گر صفتی در دل من کژ شود آن را تو بکن
شاخ کژی را بکند صاحب بستان به خوی
گر چه شود خانه دین رخنه ز موش حسدی
موش کی باشد برمد از دم گربه به موی
سبز شود آب و گلی چون دهدش وصل دلی
دلبر و دل جمع شدند لیک نباشند دوی
پیشتر آ تا که نه من مانم این جا نه سخن
ظلمت هستی چه زند پیش صبوح چو تویی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.