کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زرگر آفتاب را بسته گاز می‌کنی

    کرته شام را ز مه نقش و طراز می‌کنی

    روز و شب و نتایج این حبشی و روم را

    بر مثل اصولشان گرد و دراز می‌کنی

    گاه مجاز بنده را حق و حقیقتی دهی

    و آنک حقیقتی بود هزل و مجاز می‌کنی

    این چه کرامت است ای نقش خیال روی او

    با درهای بسته در خانه جواز می‌کنی

    خاطر همچو باد را نقش جحود می‌دهی

    خاطر بی‌نیاز را پر ز نیاز می‌کنی

    در شب ابرگین غم مشعله‌ها درآوری

    در دل تنگ پرگره پنجره باز می‌کنی

    ما به دمشق عشق تو مست و مقیم بهر تو

    تو ز دلال و عز خود عزم عزاز می‌کنی

    گاه ز نیم زلتی برهمشان همی‌زنی

    گاه خود از کبیرها چشم فراز می‌کنی

    گاه گدای راه را همت شاه می‌دهی

    گاه قباد و شاه را بنده آز می‌کنی

    می‌شکنی به زیر پا نای طرب نوای را

    چنگ شکسته بسته را لایق ساز می‌کنی

    بربط عشرت مرا گاه سه تا همی‌کنی

    پرده بوسلیک را گاه حجاز می‌کنی

    جان ز وجود جود تو آمد و مغز نغز شد

    باز ز پوست‌هاش چون همچو پیاز می‌کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha