کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن دم که دررباید باد از رخ تو پرده

    زنده شود بجنبد هر جا که هست مرده

    از جنگ سوی ساز آ وز ناز و خشم بازآ

    ای رخت‌های خود را از رخت ما نورده

    ای بخت و بامرادی کاندر صبوح شادی

    آن جام کیقبادی تو داده ما بخورده

    اندیشه کرد سیران در هجر و گشت سکران

    صافت چگونه باشد چون جان فزاست درده

    تو آفتاب مایی از کوه اگر برآیی

    چه جوش‌ها برآرد این عالم فسرده

    ای دوش لب گشاده داد نبات داده

    خوش وعده‌ای نهاده ما روزها شمرده

    بر باده و بر افیون عشق تو برفزوده

    و از آفتاب و از مه رویت گرو ببرده

    ای شیر هر شکاری آخر روا نداری

    دل را به خرده گیری سوزیش همچو خرده

    گر چه در این جهانم فتوی نداد جانم

    گرد و دراز گشتن بر طمع نیم گرده

    ای دوست چند گویی که از چه زردرویی

    صفراییم برآرم در شور خویش زرده

    کی رغم چشم بد را آری تو جعد خود را

    کاین را به تو سپردم ای دل به ما سپرده

    نی با تو اتفاقم نی صبر در فراقم

    ز آسیب این دو حالت جان می‌شود فشرده

    هم تو بگو که گفتت کالنقش فی الحجر شد

    گفتار ما ز دل‌ها زو می‌شود سترده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha