کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشق تو از بس کشش جان آمده

    کشتگانت شاد و خندان آمده

    جان شکرخای است لیکن از توش

    شکری دیگر به دندان آمده

    دوش دیدم صورت دل را چنانک

    باز خوش بر دست سلطان آمده

    صید کرده جان هر مشتاق را

    پر پرخون سوی جانان آمده

    جمله جان‌ها سوی تو آید بود

    یک جوی زر جانب کان آمده

    گفتمش از عاشقان این خون ز چیست

    ای تو از عشاق و رندان آمده

    گفت خون باشد زبان عاشقی

    عشق را خون است برهان آمده

    بوی مشک و بوی ریحان لطف ماست

    راست گویم نور یزدان آمده

    درد درد شمس تبریزی مرا

    لحظه لحظه گنج درمان آمده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha