مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۳۸۳: عشق تو از بس کشش جان آمده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق تو از بس کشش جان آمده کشتگانت شاد و خندان آمده جان شکرخای است لیکن از توش شکری دیگر به دندان آمده دوش دیدم صورت دل را چنانک باز خوش بر دست سلطان آمده صید کرده جان هر مشتاق را پر پرخون سوی جانان آمده جمله جان ها سوی تو آید بود یک جوی زر جانب کان آمده گفتمش از عاشقان این خون ز چیست ای تو از عشاق و رندان آمده گفت خون باشد زبان عاشقی عشق را خون است برهان آمده بوی مشک و بوی ریحان لطف ماست راست گویم نور یزدان آمده درد درد شمس تبریزی مرا لحظه لحظه گنج درمان آمده مولانا بلخی