کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را
    به روز رزم چه حاجت به جوشن است تو را
    سزاست گر صف ترکان به یکدگر شکنی
    که صف شکن مژهٔ لشگر افکن است تو را
    توان شناختن از چشم مست کافر تو
    که خون ناحق مردم به گردن است تو را
    چگونه روز جزا دامنت به دست آرم
    که دست خلق دو عالم به دامن است تو را
    به دوستی تو با عالمی شدم دشمن
    چه دشمنی است ندانم که با من است تو را
    دلم شکستی و چشم از دو عالمم بستی
    دو زلف پرشکن و چشم پر فن است تو را
    به سایهٔ تو خوشم ای همای زرین بال
    که بر صنوبر دلها نشیمن است تو را
    کجا ز وصل تو قطع نظر توان کردن
    که در میان دل و دیده مسکن است تو را
    چسان متاع دل و دین مردمان نبری
    که چشم کافر و مژگان رهزن است تو را
    ز بخت تیره فروغی بدان که دم نزند
    که تیره بختی عشاق روشن است تو را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha