کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می فروشان آن چه از صهبای گلگون کرده‌اند
    شاهدان شهر ما از لعل میگون کرده‌اند
    می‌پرستان ماجرا از حسن ساقی کرده‌اند
    تنگ دستان داستان از گنج قارون کرده‌اند
    در جنون عاشقی مردان عاقل، دیده‌اند
    حالتی از من که صد رحمت به مجنون کرده‌اند
    از بلای ناگهان آسوده خاطر گشته‌ام
    تا مرا آگاه از آن بالای موزون کرده‌اند
    من نه تنها بر سر سودای او افسانه‌ام
    هوشمندان را از این افسانه افسون کرده‌اند
    جوی خون از چشم مردم می‌رود بی‌اختیار
    بس که دل را در غمش سرچشمهٔ خون کرده‌اند
    حال من داند غلامی کاو به جرم بندگی
    خواجگانش از سرای خویش بیرون کرده‌اند
    خلق را از لعل میگون تو مستی داده‌اند
    عقل را از چشم فتان تو مفتون کرده‌اند
    مرغ دل در سینه‌ام امشب فروغی می‌تپد
    لشکر ترکان مگر قصد شبیخون کرده‌اند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha