کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عمر گذشت، وز رخش سیر نشد نظاره‌ام
    حسرت او نمی‌رود از دل پاره پاره‌ام
    مردم و از دلم نرفت آرزوی جمال او
    وه که ز مرگ هم نشد در ره عشق چاره‌ام
    آن که به تیغ امتحان ریخت به خاک خون من
    کاش برای سوختن زنده کند دوباره‌ام
    خاک رهی گزیده‌ام، تا چه بزاید آسمان
    جیب مهی گرفته‌ام، تا چه کند ستاره‌ام
    غنچهٔ نوش‌خند او سخت به یک تبسمم
    نرگس نیم مست او کشت به یک اشاره‌ام
    آن که ندیده حسرتی در همه عمر خویشتن
    کی به شمار آورد حسرت بیشماره‌ام
    من که فروغی از فلک باج هنر گرفته‌ام
    بر سر کوی خواجه‌ای بندهٔ هیچ کاره‌ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha