کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس که دل سوختگی ز آتش هجران دارم
    گر به دوزخ بریم، شکر فراوان دارم
    اشک و آهم ز فراقت به هم آمیخته شد
    بلعجب بین که در آب آتش سوزان دارم
    گر بسوزد نفسم هر دو جهان را نه عجب
    زان که در سینه بسی سوزش پنهان دارم
    داغ و دردی که رسید از تو حرامم بادا
    که سر مرهم و اندیشهٔ درمان دارم
    شیخ ناپخته به من این همه گو خنده مزن
    که دل سوخته و دیدهٔ گریان دارم
    بخت برگشته و لخت جگر و چشم پر آب
    به هواداری آن صف زده مژگان دارم
    من و با خاطر مجموع نشستن، هیهات
    که سر و کار بدان زلف پریشان دارم
    من و از بندگی خواجه گذشتن، حاشا
    که ز فرمانبریش بر همه فرمان دارم
    خوش دلم در غم او با همه ویرانی دل
    که بسی گنج در این خانهٔ ویران دارم
    عین مقصود من از دیر و حرم دست نداد
    سر خون ریختن گبر و مسلمان دارم
    عاقلان دست به زنجیر جنونم نزنید
    که من این سلسله را سلسله جنبان دارم
    تا فروغی به سیه روزی خود ساخته‌ام
    منتی بر سر خورشید درخشان دارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha