کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس که فرخ رخ و شکر لب و شیرین دهنی
    رهزن دین و دلی، خانه کن مرد و زنی
    من از این بخت سیه خواجهٔ شهر جبشم
    تو از آن روی چو مه خسرو ملک ختنی
    مادر دهر نیاورد چو تو شیرینی
    پدر چرخ نپرورده چو من کوه کنی
    دم ز کوثر نزنم تا لبت اندر نظر است
    یاد جنت نکنم تا تو در این انجمنی
    زان سر زلف دوتا دست نخواهم برداشت
    تا مرا جمع نسازی و پریشان نکنی
    گر به ساق تو رسد سیم سرشکم نه عجب
    که سیه چشم و سهی قامت و سیمین ذقنی
    چون فلک عاقبت از بیخ بنم خواهد کند
    ستم است اینکه تو بنیاد مرا برنکنی
    چشم ایام ندیده‌ست و نخواهد دیدن
    که وصال تو چو تویی دست دهد بر چو منی
    نزنی سایه بر آن زلف مسلسل گه رقص
    تا از این سلسله صد سلسله بر هم نزنی
    دیده برداشتن از روی تو مستحسن نیست
    که به تصدیق نظر صاحب وجه حسنی
    هیچ دیوانه به زنجیر نگنجد به نشاط
    تا تو با سلسلهٔ زلف شکن برشکنی
    نازت افزون شده از عجز فروغی، فریاد
    که ستم پیشه و عاشق کش و عاجز فکنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha