کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی
    هر گوشه محشر دگری جلوه‌گر کنی
    کاش آن‌قدر به خواب رود چشم روزگار
    تا یک نظر به مردم صاحب نظر کنی
    جان در بهای بوسهٔ شیرین توان گرفت
    گیرم درین معامله قدری ضرر کنی
    تا کی به بزم غیر می لاله گون کشی
    تا چند خون ز رشک مرا در جگر کنی
    گفتم به روی خوب تو خواهم نظر کنم
    گفتا که باید از همه قطع نظر کنی
    غیر از وصال نیست خیال دگر مرا
    ترسم خدا نکرده خیال دگر کنی
    شبها بباید از مژه خون در کنار کرد
    تا در کنار دوست شبی را سحر کنی
    هرگز کسی به دشمن خونخوار خود نکرد
    با دوست هر ستم که تو بیداد گر کنی
    هر چند تو به قتل فروغی مخیری
    باید ز انتقام شهنشه حذر کنی
    جم دستگاه فتحعلی شاه تاجدار
    باید که سجده بر در او هر سحر کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha