کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر دست دهد دامن آن سرو روانم
    آزاد شود دل ز غم هر دو جهانم
    آمد به لب بام که خورشید زمینم
    بگرفت به کف جام که جمشید زمانم
    افروخت رخ از باده که آتش‌زن شهرم
    افراخت قد از جلوه که غارت گر جانم
    گر از درم آن سرو خرامنده درآید
    برخیزم و بر چشم خود او را بنشانم
    دی صبح شنیدم ز لب غنچه که می‌گفت
    من تنگ دل از حسرت آن تنگ دهانم
    در عالم پیری سر و کارم به جوانی است
    پیرانه‌سر آمد به سرم بخت جوانم
    اکنون نه مرا کشتی از آن ابرو و مژگان
    دیری است که من کشتهٔ آن تیر و کمانم
    صبحم همه با یاد سر زلف تو شد شام
    یک روز نبودم که نبودی به گمانم
    هم قطره فروریختی از چشمهٔ چشمم
    هم پرده برانداختی از راز نهانم
    گفتم که بجویم ز دهان تو نشانی
    گم گشت در این نقطهٔ موهوم نشانم
    جز فکر رخ و ذکر لبش نیست فروغی
    فکری به ضمیر من و ذکری به زبانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha