کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیدم جمال قاتل در وقت جان سپاری
    دادم تسلی دل در عین بی قراری
    خواری کشان حسنش گلهای بوستانی
    شوریدگان عشقش مرغان شاخساری
    شاخ گلی که آبش از جوی دیده دادم
    دورم ز خویشتن کرد با صد هزار خواری
    دوش آن مهم به تندی می‌زد به تیغ و می گفت
    کاین است دوستان را پاداش دوستاری
    خون آبه جگر بود کز چشم تر فشاندم
    نقشی که بر درش ماند از من به یادگاری
    گیرم طبیب وقتی احوال من بپرسد
    کی در شمارش آید دردم ز بی شماری
    نومیدیم به حدی است در عالم محبت
    کز ایزدم نمانده‌ست چشم امیدواری
    باد صبا رسانید خاکسترم به کویش
    بر کام خود رسیدم اما ز خاکساری
    دادیم جان ولیکن آسودگی ندیدیم
    ما را به هیچ حالت فارغ نمی‌گذاری
    تا خار او خلیده ست در پای دل فروغی
    چشمم گرو کشیده‌ست با ابر نوبهاری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha