کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای اهل نظر کشتهٔ تیر نگه تو
    خون همه در عهدهٔ چشم سیه تو
    هر جا که خرامان گذری با سپه ناز
    شاهان همه گردند اسیر سپه تو
    ملک دل صاحب نظران زیر و زبر شد
    زان فتنه که خفته‌ست به زیر کله تو
    یعقوب اگر چاه زنخدان تو بیند
    بی خود فکند یوسف خود را به چه تو
    خورشید فروزنده شبی پرده‌نشین شد
    کآمد به در از پرده مه چارده تو
    زلف و رخت از بهر همین دل کش و زیباست
    تا فرخ و میمون گذرد سال و مه تو
    من چاره چشم تو خود هیچ ندانم
    الا که علاجش کنم از خاک ره تو
    گر خون مرا چشم تو بی جرم بریزد
    بینم گنه خویش و نبینم گنه تو
    ترسم که پس از کوشش بسیار فروغی
    رحمی به گدایان نکند پادشه تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha