کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیری است که دیوانه آن چشم کبودم
    سرمستم از این بادهٔ دیرینه که بودم
    از روی فروزندهٔ او پرده فکندم
    از کار فروبستهٔ دل عقده گشودم
    بینایی من در رخش از گریه فزون شد
    چندانکه مرا کاست، غم عشق فزودم
    وقتی در دل را به رخم باز نمودند
    کز دیر و حرم رو به در دوست نمودم
    تا بر سر بازار غمش پای نهادم
    نی هم است و نه اندیشهٔ سودم
    برهانده مرا عشق هم از دین و هم از کفر
    آسوده ز آیین مسلمان و یهودم
    ای کاش که بر دامن ناز تو نشنید
    آن روز که بر باد رود خاک وجودم
    صف های ملائک همه در عالم رشکند
    تا شد خم ابروی تو محراب سجودم
    فارغ شدم از فکر پراکنده فروغی
    تا رنگ ز آیینهٔ دل پاک زدودم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha