کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای خوش آنان که قدم در ره میخانه زدند
    بوسه دادند لب شاهد و پیمانه زدند
    به حقارت منگر باده‌کشان را کاین قوم
    پشت پا بر فلک از همت مردانه زدند
    خون من باد حلال لب شیرین دهنان
    که به کام دل ما خندهٔ مستانه زدند
    جانم آمد به لب امروز مگر یاران دوش
    قدح باده به یاد لب جانانه زدند
    مردم از حسرت جمعی که از آن حلقهٔ زلف
    سر زنجیر به پای دل دیوانه زدند
    بنده حضرت شاهی شدم از دولت عشق
    که گدایان درش افسر شاهانه زدند
    عاقبت یک تن از آن قوم نیامد به کنار
    که به دریای غمش از پی دردانه زدند
    هیچ کس در حرمش راه ندارد کانجا
    دست محرومی بر محرم و بیگانه زدند
    گرنه کاشانهٔ دل خلوت خاص غم تست
    پس چرا مهر تو را بر در این خانه زدند
    کس نجست از دل گم گشتهٔ ما هیچ نشان
    مو به مو هر چه سر زلف تو را شانه زدند
    آخر از پیرهن شمع فروغی سر زد
    آتشی را که نهان بر پر پروانه زدند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha