کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقی کز خون دل جام شرابش می‌دهند
    چشم تر، اشک روان، حال خرابش می‌دهند
    هر که را امروز ساقی می‌کشد پای حساب
    ایمنی از هول فردای حسابش می‌دهند
    هر که ماهی خدمت می را به صافی می‌کند
    سالها فرماندهی آفتابش می‌دهند
    هیچ هشیاری نمی‌خواهد خمارآلوده‌ای
    کز لب میگون او صهبای نابش می‌دهند
    گرد بیداری نمی‌گردد کسی در روزگار
    کز خمارین چشم او داروی خوابش می‌دهند
    تشنه کامی کز پی ابروی ترکان می‌رود
    آخر از سرچشمه شمشیر آبش می‌دهند
    هر که اول زان صف مژگان سؤالی می‌کند
    آخرالامر از دم خنجر جوابش می‌دهند
    گر کمند حلق عاشق طرهٔ معشوق نیست
    پس چرا بر چهره چندین پیچ و تابش می‌دهند
    چون ز جعد پر گره آن ترک می‌سازد زره
    ره به جیش خسرو مالک رقابش می‌دهند
    ناصرالدین شاه غازی آن که در میدان جنگ
    فتح و نصرت بوسه بر زرین رکابش می‌دهند
    کی فروغی روز وصل او به راحت می‌رود
    بس که شبها از غم هجران عذابش می‌دهند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha