کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش آن که باده بنوشد به روی چون ماهش
    پس از پیاله ببوسد دهان دل خواهش
    به چشم عشوه‌گرش یارب آفتی مرساد
    که خوش دلم ز نظرهای گاه و بی گاهش
    اسیر گشته دلم رد چه زنخدانی
    که یوسف دل جمعی فتاده در چاهش
    من از کدورت صاحب دلی خبردارم
    که چرخ از آن سر کو می‌برد به اکراهش
    نه حد آن که دهم بوسه بر کف پایش
    نه جای آن که نشینم به خاک درگاهش
    نه بخت آن که نشانم به صدر ایوانش
    نه دست آن که زنم خیمه بر سر راهش
    گذشت باد سحر بر کمند مشکینش
    ولی ز حال اسیران نکرد آگاهش
    برای عاشق بیچاره هیچ کار ندید
    فغان شامگه و گریه سحرگاهش
    کسی که دوش بدان در به خاکساری رفت
    کنون بیا به تماشای حشمت و جاهش
    کلاه سروقدان بس که سر بلندی کرد
    به حکم شاه جهان کرده‌اند کوتاهش
    شکوه کرسی افلاک شاه ناصردین
    که خوانده خسرو سیارگان شهنشاهش
    گرفت آتش عشق آن چنان فروغی را
    که سوخت خانه عالم ز شعلهٔ آهش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha