کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگه داشت غزالی دل مرا به نگاهش
    که آهوی ختن آمد به سیر چشم سیاهش
    چرا برابر چشمی هزار بار نمیرم
    که زنده می‌کندم از نگاه بی گه و گاهش
    گناه عشق بتی دامنم گرفته به محشر
    که کردگار نگیرد به صدهزار گناهش
    مگر به صید دل آن طفل نی سوار درآمد
    که طفل اشک من از سر دوید بر سر راهش
    از آن همیشه کشد شانه را به زلف مسلسل
    که خون کند دل دیوانگان سلسله خواهش
    به حالت دل من سنگ ناله کرد زمانی
    که بردم از در آن سنگ دل به حال تباهش
    نظر ز چاه زنخدان آن چگونه بپوشم
    که یوسف دلم افتاده در میانهٔ چاهش
    سزد که بر سر آتش بیفکنیم دلی را
    که رخنه در دل خوبان نکرد ناوک آهش
    میان معرکه تا کی دلم ربوده به افسون
    که مار بوالعجبی خفته در میان کلاهش
    ستم کشیدم از آن ترک کج‌کلاه به حدی
    که سر برهنه کشانم بر آستانهٔ شاهش
    ابوالمظفر کشورگشای ناصردین شه
    که از ستاره فزون تر بود شمار سپاهش
    فروغی از رخ زیبای دوست پرده برافکن
    که آسمان بکشد پرده بر شمایل ماهش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha