کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به دیر
    گنج مقصود بجو از دل ویرانهٔ خویش
    از بلا مرد خدا هیچ ندارد پروا
    وز هوا شیر علم هیچ ندارد تشویش
    همه شاهان سپر افکندهٔ تیر فلکند
    مرد میدان قضا نیست کسی جز درویش
    دل یک قوم به خون خفتهٔ آن چشم سیاه
    حال یک جمع پراکندهٔ آن زلف پریش
    چه کنم گر نخورم تیر بلا از چپ و راست
    که سر راه مرا عشق گرفت از پس و پیش
    قوت من خون جگر بود ز یاقوت لبش
    هیچ کس در طلب نوش نخورد این همه نیش
    من و ترک خط آن ترک ختایی، هیهات
    که میسر نشود توبهٔ صوفی ز حشیش
    عشق نزدیک سر زلف توام راه نداد
    تا نجستم ز کمند خرد دوراندیش
    باوجود تو دگر هیچ نباید ما را
    که هم آسایش رنجوری و هم مرهم ریش
    مهر آن مهر فروغی نپذیرد نقصان
    نور خورشید فروزنده نگردد کم و بیش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha