فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۰۲: رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به دیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به دیر گنج مقصود بجو از دل ویرانهٔ خویش از بلا مرد خدا هیچ ندارد پروا وز هوا شیر علم هیچ ندارد تشویش همه شاهان سپر افکندهٔ تیر فلکند مرد میدان قضا نیست کسی جز درویش دل یک قوم به خون خفتهٔ آن چشم سیاه حال یک جمع پراکندهٔ آن زلف پریش چه کنم گر نخورم تیر بلا از چپ و راست که سر راه مرا عشق گرفت از پس و پیش قوت من خون جگر بود ز یاقوت لبش هیچ کس در طلب نوش نخورد این همه نیش من و ترک خط آن ترک ختایی، هیهات که میسر نشود توبهٔ صوفی ز حشیش عشق نزدیک سر زلف توام راه نداد تا نجستم ز کمند خرد دوراندیش باوجود تو دگر هیچ نباید ما را که هم آسایش رنجوری و هم مرهم ریش مهر آن مهر فروغی نپذیرد نقصان نور خورشید فروزنده نگردد کم و بیش فروغی بسطامی