کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش
    ترسم خدا نکرده شوی پای‌بند خویش
    منت خدای را که به تسخیر ملک دل
    حاجت بدان نشد که بتازی سمند خویش
    حیف است بر لب تو رساند لبی رقیب
    کالوده مگس نتوان کرد قند خویش
    یا از شکنج طره کمندی به ره منه
    یا رحمتی به آهوی سر در کمند خویش
    با ناله در غم تو ز بس خو گرفته‌ام
    آسوده‌ام به نالهٔ ناسودمند خویش
    مشکل شده‌ست کار من از عشق روی تو
    لیکن چه چاره با دل مشکل‌پسند خویش
    خون می‌چکد ز غنچه به کارش اگر کنی
    شیرین تبسمی ز لب نوش‌خند خویش
    شوق سپند خال تو کرد آن چه با دلم
    مجمر نکرده ز آتش خود با سپند خویش
    ای شه سوار حسن فروغی اسیر تست
    غافل مشو ز خاک گرفتار بند خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha