کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم عقلم خیره شد از عکس روی تابناکش
    روزگارم تیره شد از تار موی مشکبویش
    شب که از خوی بد او رخت می‌بندم ز کویش
    بامدادان عذر می‌خواهد ز من روی نکویش
    عارف سالک کجا فارغ شود از ذکر و فکرش
    صوفی صافی کجا غافل شود از های و هویش
    خوش دل از وصلت نسازد تا نسوزی از فراقش
    زندگی از سر نگیری تا نمیری ز آرزویش
    هر چه خود را می‌کشم از دست عشقش بر کناری
    می‌کشد باز آن خم گیسو، دل ما را به سویش
    تا به صد حسرت لب و چشمم نبندد دست گیتی
    من نخواهم بست چشم از روی و لب از گفتگویش
    سایهٔ سروی نشستستم که از هر گوشه دارد
    آب چشم مردم صاحب نظر آهنگ جویش
    گر نشان جویی ازو یک باره گم کن خویشتن را
    زان که خود را بارها گم کرده‌ام در جستجویش
    من که امروز از غم دیدار او مردم به سختی
    آه اگر فردا بیفتد چشم امیدم به رویش
    اشک خونین می‌رود از دیده‌ام هنگام مستی
    تا می رنگین به جامم کرده ساقی از سبویش
    بند مهر او فروغی کی توان از هم گسستن
    زان که صد پیوند دارد هر سر مویم به مویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha