کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تویی آن آیت رحمت که نتوان کرد تفسیرش
    منم آن مایهٔ حسرت که نتوان داد تغییرش
    تو و زلف گره گیری نتوان دید در چنگش
    من و خواب پریشانی که نتوان کرد تعبیرش
    تعال‌الله از این صورت که من ماتم ز تحسینش
    بنام ایزد از این معنی که من لالم ز تقریرش
    دلا را صورتی دیدم که دل می‌برد دیدارش
    به صورت خانه‌ای رفتم که جان می‌داد تصویرش
    حریفی شد نگار من که شاهانند محتاجش
    غزالی شد شکار من که شیرانند نخجیرش
    بلای جان مردم فتنهٔ چشم سیه مستش
    گشاد کار عالم حلقهٔ زلف گره گیرش
    به قتل عاشقان مایل دل پرورده از کینش
    به خون بی دلان شایق لب ناشسته از شیرش
    ز دستی خفته‌ام در خون که تن می‌نازد از تیغش
    ز شستی خورده‌ام پیکان که جان می‌رقصد از تیرش
    در آن مجمع که بسرایند ذکر از جعد حورالعین
    من و امید گیسویش من و سودای زنجیرش
    ز دست کافری کی می‌توان دیدن سلامت را
    که خون صد مسلمان می‌چکد هر دم ز شمشیرش
    شبی نگذشت کز دست غمش چون نی ننالیدم
    دریغ از نالهٔ پنهان که پیدا نیست تاثیرش
    به مردن هم علاجی نیست رنجور محبت را
    فغان زین درد بی‌درمان که درماندم ز تدبیرش
    سر معماری ار داری بیا ای خواجهٔ منعم
    که من ویرانه‌ای دارم که ویرانم ز تعمیرش
    مسخر ساخت نیر تا دل پاک فروغی را
    تو پندار که از افسون پری کرده‌ست تسخیرش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha