کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر دلی کز عشق ماهی اندرو راهی نباشد
    کشوری ویرانه دانش کاندرو شاهی نباشد
    بوستان دلبری را چون قدت سروی نروید
    آسمان نیکویی را چون رخت ماهی نباشد
    ای که می‌گویی به آهی نرم کن سنگین دلش را
    غافلی کز ضعف در من قوت آهی نباشد
    زهر قهرت گر چه شیرین است اندر کام عاشق
    لیک قهر آن به که گاهی باشد و گاهی نباشد
    زاهدان آگاه از علمند و از عشقند غافل
    زان همی گویم که زاهد مرد آگاهی نباشد
    ای دل از زلف دل آویزش مکن قصد زنخدان
    شب بسی تار است بنگر در رهت چاهی نباشد
    هر کجا شامی بود او را سحرگاهی است در پی
    شام هجران است و بس کاو را سحرگاهی نباشد
    هر سر ماهی ز عشق روی تو دیوانه گردم
    عشق ماه است این و چون او را سر ماهی نباشد
    ای که پرسی سر گذشتم، پایم اندر گل فروشد
    زان که در راه غمم جز اشک همراهی نباشد
    لیک شادم در جهان و جاهم از چرخ است برتر
    زان که غیر از چاکری خسروام جاهی نباشد
    ناصرالدین شاه غازی آن که اندر ملک عالم
    جز وجود پاک او دیگر شهنشاهی نباشد
    بندگی اوست فخر پادشاهان زمانه
    بنده را از بندگی خواجه اکراهی نباشد
    مهر با رای منیرش ذره‌ای کمتر نماید
    کوه را نسبت بخرمنش عرضهٔ کاهی نباشد
    فخریا برگو دعای دولت شاه جهان را
    تا جهان باشدبه ملک شاه بدخواهی نباشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha