کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای کاش پی قتل من آن سیم تن افتد
    شاید که نگاهش گه کشتن به من افتد
    صد تیشه بباید زدنش بر دل هر سنگ
    تا سایهٔ شیرین به سر کوه کن افتد
    واقف شود از حالت دل‌های شکسته
    هر دل که در آن جعد شکن بر شکن افتد
    خمیازه گشاید دهن زخم دلم باز
    چون دیده بدان غمزهٔ ناوک فکن افتد
    ترسم که ز زندان سر زلف توام دل
    آزاد نگردیده به چاه ذقن افتد
    جان دادم و بوسی ز دهان تو گرفتم
    فریاد گر این قصه دهن بر دهن افتد
    کو بخت بلندی که بر زلف تو یک چند
    من بر سر حرف آیم و غیر از سخن افتد
    برخیزد و جان در قدمت بازفشاند
    گر چشم تو بر کشتهٔ خونین‌کفن افتاد
    صاحب نظری را که به چشم توفتد چشم
    حاشا که به دنبال غزال ختن افتد
    بگذار که بیند قد و روی تو فروغی
    تا از نظرش جلوهٔ سرو و سمن افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha