کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر گه که ناوکی ز کمانت کمانه کرد
    اول شکاف سینهٔ مرا نشانه کرد
    دستی که بر میان وصال تو می‌زدم
    تیغ فراق منقطعش از میانه کرد
    تا چشمم اوفتاد به شاهین زلف تو
    عنقای عشق بر سر من آشیانه کرد
    سیل غمت فتاد به فکر خرابی‌ام
    چندان که در خرابه من جغد خانه کرد
    در ناف آهوان ختا نافه گشت خون
    تا جعد مشک‌بوی تو را باد شانه کرد
    هر سر خبر ز سر محبت کجا شود
    الا سری که سجدهٔ آن آستانه کرد
    تنها من اسیر خط و خال او شدم
    بس مرغ دل که صید بدین دام و دانه کرد
    تیغ ستم کشیده به سر وقت من رسید
    الحق که در حقم کرم بی‌کرانه کرد
    گفتم مگر ز باده به دامن نشانمش
    برخاست از میانه و مستی بهانه کرد
    منت خدای را که شراب صبوحی‌ام
    فارغ ز ورد صبح و دعای شبانه کرد
    بی مهری از تو دید فروغی ولی مدام
    فریاد از آسمان و فغان از زمانه کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha