فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۸۸: هر گه که ناوکی ز کمانت کمانه کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر گه که ناوکی ز کمانت کمانه کرد اول شکاف سینهٔ مرا نشانه کرد دستی که بر میان وصال تو می زدم تیغ فراق منقطعش از میانه کرد تا چشمم اوفتاد به شاهین زلف تو عنقای عشق بر سر من آشیانه کرد سیل غمت فتاد به فکر خرابی ام چندان که در خرابه من جغد خانه کرد در ناف آهوان ختا نافه گشت خون تا جعد مشک بوی تو را باد شانه کرد هر سر خبر ز سر محبت کجا شود الا سری که سجدهٔ آن آستانه کرد تنها من اسیر خط و خال او شدم بس مرغ دل که صید بدین دام و دانه کرد تیغ ستم کشیده به سر وقت من رسید الحق که در حقم کرم بی کرانه کرد گفتم مگر ز باده به دامن نشانمش برخاست از میانه و مستی بهانه کرد منت خدای را که شراب صبوحی ام فارغ ز ورد صبح و دعای شبانه کرد بی مهری از تو دید فروغی ولی مدام فریاد از آسمان و فغان از زمانه کرد فروغی بسطامی