کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که در عشق چو من عاجز مضطر باشد
    جای رحم است بر او گر همه کافر باشد
    قاتلی خون مرا ریخت که مقتولش را
    باز بر سر هوس ضربت دیگر باشد
    گر صبا دم زند از مشک ختن عین خطاست
    با دماغی که از آن طره معطر باشد
    من ندانم که لب از وصف لبش بربندم
    سخن قند همان به که مکرر باشد
    مشت خاکم ز لحد رقص کنان برخیزد
    وعده وصلش اگر در صف محشر باشد
    پر کند سیل سرشکم ز میان بنیادش
    گر میان من و او سد سکندر باشد
    خم آن طرهٔ مشکین و دل مسکینم
    مثل شهپر شاهین و کبوتر باشد
    واقف از حال پراکنده‌دلان دانی کیست
    دل جمعی که در آن جعد معنبر باشد
    گر تو در مجلس فردوس نباشی ساقی
    می ننوشم اگر از چشمهٔ کوثر باشد
    در ره عشق اگر بخت فروغی این است
    یار باید که جفاکار و ستمگر باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha