کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد
    بیاض چهره‌اش از خون دل نشان دارد
    ز پرده راز دلم عشق آشکارا کرد
    که شعله را نتواند کسی نهان دارد
    به سختی از سر بازار عشق نتوان رفت
    که این معامله هم سود و هم زیان دارد
    به تیره‌روزی من چشم روزگار گریست
    ندانم آن مه تابان چه در کمان دارد
    کشاکش دلم آن زلف مو به مو داند
    خوشا دلی که دلارام نکته‌دان دارد
    سزد که اهل نظر سینه را نشان سازند
    که ترک عشوه گری تیر در کمان دارد
    ز سخت جانی آیینه حیرتی دارم
    که تاب جلوهٔ آن یار مهربان دارد
    مهی ز برج مرادم طلوع کرد امشب
    که فخر بر سر خورشید آسمان دارد
    ز هر طرف به تظلم نیازمندی چند
    رخ نیاز بر آن خاک آستان دارد
    من آن حریف عقوبت کش وفا کیشم
    که عشق زنده‌ام از بهر امتحان داد
    فروغی از غم آن نازنین جوان جان داد
    کدام پیر چنین طالع جوان دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha