کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش به خواب دیده‌ام روی ندیدهٔ تو را
    وز مژه آب داده‌ام باغ نچیدهٔ تو را
    قطره خون تازه‌ای از تو رسیده بر دلم
    به که به دیده جا دهم تازه رسیدهٔ تو را
    با دل چون کبوترم انس گرفته چشم تو
    رام به خود نموده‌ام باز رمیدهٔ تو را
    من که به گوش خویشتن از تو شنیده‌ام سخن
    چون شنوم ز دیگران حرف شنیدهٔ تو را
    تیر و کمان عشق را هر که ندیده، گو ببین
    پشت خمیده مرا، قد کشیدهٔ تو را
    قامتم از خمیدگی صورت چنگ شد ولی
    چنگ نمی‌توان زدن زلف خمیدهٔ تو را
    شام نمی‌شود دگر صبح کسی که هر سحر
    زان خم طره بنگرد صبح دمیدهٔ تو را
    خسته طرهٔ تو را چاره نکرد لعل تو
    مهره نداد خاصیت، مار گزیدهٔ تو را
    ای که به عشق او زدی خنده به چاک سینه‌ام
    شکر خدا که دوختم جیب دریدهٔ تو را
    دست مکش به موی او مات مشو به روی او
    تا نکشد به خون دل دامن دیدهٔ تو را
    باز فروغی از درت روی طلب کجا برد
    زان که کسی نمی‌خرد هیچ خریدهٔ تو را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha