فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۲: دوش به خواب دیدهام روی ندیدهٔ تو را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش به خواب دیده ام روی ندیدهٔ تو را وز مژه آب داده ام باغ نچیدهٔ تو را قطره خون تازه ای از تو رسیده بر دلم به که به دیده جا دهم تازه رسیدهٔ تو را با دل چون کبوترم انس گرفته چشم تو رام به خود نموده ام باز رمیدهٔ تو را من که به گوش خویشتن از تو شنیده ام سخن چون شنوم ز دیگران حرف شنیدهٔ تو را تیر و کمان عشق را هر که ندیده، گو ببین پشت خمیده مرا، قد کشیدهٔ تو را قامتم از خمیدگی صورت چنگ شد ولی چنگ نمی توان زدن زلف خمیدهٔ تو را شام نمی شود دگر صبح کسی که هر سحر زان خم طره بنگرد صبح دمیدهٔ تو را خسته طرهٔ تو را چاره نکرد لعل تو مهره نداد خاصیت، مار گزیدهٔ تو را ای که به عشق او زدی خنده به چاک سینه ام شکر خدا که دوختم جیب دریدهٔ تو را دست مکش به موی او مات مشو به روی او تا نکشد به خون دل دامن دیدهٔ تو را باز فروغی از درت روی طلب کجا برد زان که کسی نمی خرد هیچ خریدهٔ تو را فروغی بسطامی