کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
    ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
    قامت افروخته می‌رفت و به شوخی می‌گفت
    که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما
    او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال
    خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما
    قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم
    گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما
    جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را
    یعنی از عمر همین بود تن آسایی ما
    حالیا مست و خرابیم ز کیفیت عشق
    پس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما
    هر کجا جام می‌آن کودک خندان بخشد
    باده گو پاک بشو دفتر دانایی ما
    نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم
    تا کجا صرف شود مایهٔ عقبایی ما
    شب ما تا به قیامت نشود روز، که هست
    پردهٔ روز قیامت شب تنهایی ما
    مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نه
    در همه شهر نگنجد دل صحرایی ما
    دل ز وصلت نتوان کند، بهل تا بکند
    سیل هجران تو بنیاد شکیبایی ما
    ناتوان چشم تو بر بست فروغی را دست
    ورنه کی خاسته مردی به توانایی ما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha