کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم فارغ ز قید کفر و دین است
    که مقصودم برون از آن و این است
    جدا تا مانده‌ام از آستانش
    تو گویی گریه‌ام در آستین است
    دو عالم را به یک نظاره دادیم
    که سودای نظربازان چنین است
    بلای جانن من بالا بلندی است
    که بر بالش جای آفرین است
    غزالی در کمند آورده بختم
    که چین زلف او آشوب چین است
    نگاری جسته‌ام زیبا و زیرک
    زهی صورت که با معنی قرین است
    به لعل او فروشم خاتمی را
    که اسم اعظمش نقش نگین است
    تماشا کن رخش را تا بدانی
    که خورشید از چه خاکسترنشین است
    کس کان لعل و عارض دید گفتا
    زهی کوثر که در خلدبرین است
    کمان ابرو بتی دارم فروغی
    که از هر سو بتان را در کمین است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha