کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست
    خون عشاق تو در ره‌گذری نیست که نیست
    غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت
    که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست
    من نه تنها ز سر زلف تو مجنونم و بس
    شور آن سلسله در هیچ سری نیست که نیست
    نه همین لاله به دل داغ تو دارد ای گل
    داغ سودای رخت بر جگری نیست که نیست
    اثری آه سحر در تو ندارد، فریاد
    ور نه آه سحری را اثری نیست که نیست
    سیل اشک ار بکند خانهٔ مردم نه عجب
    کز غمت گریه کنان چشم تری نیست که نیست
    جز شب تیرهٔ ما را که ز پی روزی نیست
    پی هر شام سیاهی سحری نیست که نیست
    چون خرامی، به قفا از ره رحمت بنگر
    کز پی‌ات دیدهٔ حسرت نگری نیست که نیست
    بی خبر شو اگر از دوست خبر می‌خواهی
    زان که در بی خبری‌ها خبری نیست که نیست
    ترک سر تا نکنی پای منه در ره عشق
    که درین وادی حیرت خطری نیست که نیست
    من مسکین نه همین خاک درش می‌بوسم
    خاک بوس در او تاجوری نیست که نیست
    قابل بندگی خواجه نگردید افسوس
    ور نه در طبع فروغی هنری نیست که نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha