کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    وصل تو نصیب دل صاحب نظری نیست
    یاقوت لبت قسمت خونین جگری نیست
    المنةالله که به عهد رخ و زلفت
    بر گردن من منت شام و سحری نیست
    پیداست ز نالیدن مرغان گلستان
    کاسوده ز سودای غمش هیچ سری نیست
    فریاد که جز اشک شب و آه سحرگاه
    اندر سفر عشق مرا هم سفری نیست
    در راه خطرناک طلب گم شدم آخر
    زیرا که درین ورطه مرا راهبری نیست
    تا آن صنم آمد به در از پرده، فلک گفت
    الحق که درین پرده چنین پرده‌دری نیست
    گفتی که چه داری به خریداری لعلش
    جز اشک گران مایه به دستم گهری نیست
    تا خود نشوی شانه، به زلفش نزنی چنگ
    انگشت کسی کارگشای دگری نیست
    در کوی خرابات رسیدم به مقامی
    کانجا ز کرامات فروشان اثری نیست
    جز دردسر از درد کشی هیچ ندیدم
    افسوس که در بی خبری هم خبری نیست
    شرمنده شد آخر ز دل تنگ فروغی
    پنداشت ز تنگ شکرش تنگ تری نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha