کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و رفت
    وقت رفتن به حسرت طرفه آهی کرد و رفت
    دل حدیث شوق خود در بزم جانان گفت و مرد
    دادخواهی عرض حالش را به شاهی کرد و رفت
    تا نظر بر عارضش کردم، خط مشکین دمید
    تا به حشرم صاحب روز سیاهی کرد و رفت
    ترک چشم او ز مژگان بر سرم لشکر کشید
    غارت ملک دلم باز از سپاهی کرد و رفت
    یارب آسیبی مباد آن کرکس مستانه را
    زان که تا محشر مدام است ار نگاهی کرد و رفت
    هم سفالین ساغرم بشکست و هم مسکین دلم
    شحنهٔ شهر امشب از سنگی گناهی کرد و رفت
    ماهی از شوخی دلی پیش فروغی دید و برد
    شاهی از رحمت نظر بر دادخواهی کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha