فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۳۵: روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و رفت وقت رفتن به حسرت طرفه آهی کرد و رفت دل حدیث شوق خود در بزم جانان گفت و مرد دادخواهی عرض حالش را به شاهی کرد و رفت تا نظر بر عارضش کردم، خط مشکین دمید تا به حشرم صاحب روز سیاهی کرد و رفت ترک چشم او ز مژگان بر سرم لشکر کشید غارت ملک دلم باز از سپاهی کرد و رفت یارب آسیبی مباد آن کرکس مستانه را زان که تا محشر مدام است ار نگاهی کرد و رفت هم سفالین ساغرم بشکست و هم مسکین دلم شحنهٔ شهر امشب از سنگی گناهی کرد و رفت ماهی از شوخی دلی پیش فروغی دید و برد شاهی از رحمت نظر بر دادخواهی کرد و رفت فروغی بسطامی