کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عمری که صرف عشق نگردد بطالت است
    راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است
    من مجرم محبت و دوزخ فراق یار
    واه درون به صدق مقالم دلالت است
    گیرم به خون دیده نویسم رساله را
    کس را در آن حریم چه حد رسالت است
    در عمر خود به هیچ قناعت نموده‌ام
    تا روزیم به تنگ دهانش حوالت است
    کام ار به استمالت ازو می‌توان گرفت
    هر ناله‌ام علامت صد استمالت است
    گر سر نهم به پای تو عین سعادت است
    ور جان کنم فدای تو جای خجالت است
    آمد بهار و خاطر من شد ملول‌تر
    زیرا که باغ بی‌تو محل ملالت است
    گفتم که با تو صورت حالی بیان کنم
    دردا که حال عشق برون از مقالت است
    برخیز تا به پای شود روز رستخیز
    وآنگه ببین شهید غمت در چه حالت است
    کی می‌کند قبول فروغی به بندگی
    فرماندهی که صاحب چندین جلالت است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha