کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
    ولی دریغ که آن هم همیشه بیمار است
    نگار مست شراب است و مدعی هشیار
    فغان که دوست به خواب است و خصم بیدار است
    چگونه در غم او دعوی وفا نکنم
    که شاهدم دل مجروح و چشم خون‌بار است
    هنوز قابل این فیض نیستم در عشق
    وگرنه از پی قتلم بهانه بسیار است
    پی پرستش خود برگزیده‌ام صنمی
    که زلف خم به خمش حلقه‌های زنار است
    نگیرم از سر زلفش به راستی چه کنم
    که روزگار پریشان و کار دشوار است
    به هیچ خانه نجستم نشان جانان را
    که جانم از حرم و دیر هر دو بیزار است
    لبش به جان گران‌مایه بوسه نفروشد
    ندانم این چه متاع و چگونه بازار است
    ز سوز نالهٔ مرغ چمن توان دانست
    که در محبت گل مو به مو گرفتار است
    فروغی آن رخ رخشنده زیر زلف سیاه
    تجلی مه تابنده در شب تار است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha