کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان به لب آمد و بوسید لب جانان را
    طلب بوسهٔ جانان به لب آرد جان را
    سر سودا زده بسپار به خاک در دوست
    که از این خاک توان یافت سر و سامان را
    صد هزاران دل گم گشته توان پیدا کرد
    گر شبی شانه کند موی عبیر افشان را
    زده ره عقل مرا، حور بهشتی رویی
    که به یک عشوه زند راه دو صد شیطان را
    سست عهدی که بدو عهد مودت بستم
    ترسم آخر که به سختی شکند پیمان را
    ابر دریای غمش سیل بلا می‌بارد
    یا رب از کشتی ما دور کن این توفان را
    حیف و صد حیف که دریای دم شمشیرش
    این قدر نیست که سیراب کند عطشان را
    با دم ناوک دل دوز تو آسوده دلم
    خوش‌تر آن است که از دل نکشم پیکان را
    عین مقصود ز چشم تو کسی خواهد یافت
    که زنی تیرش و بر هم نزند مژگان را
    گر سیه چشم تو یک شهر کشد در مستی
    لعل جان‌بخش تو از بوسه دهد تاوان را
    دوش آن ترک سپاهی به فروغی می‌گفت
    که مسخر نتوان ساخت دل سلطان را
    آفتاب فلک فتح ملک ناصر دین
    که به هم‌دستی شمشیر گرفت ایران را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha